جدول جو
جدول جو

معنی بنات الصدر - جستجوی لغت در جدول جو

بنات الصدر(بَ تُصْ صَ)
اندیشه. (مهذب الاسماء). آنچه از اسرار و افکار و اندوه و غم بشب در دل وارد شود
لغت نامه دهخدا
بنات الصدر
اندیشه
تصویری از بنات الصدر
تصویر بنات الصدر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات الصدر
تصویر ذات الصدر
درد سینه، ورم پردۀ سینه، التهاب و ورم در حجاب حاجز، اندیشه و راز درون، رازدار، دانای اسرار
بیماری ذات الصدر داشتن: کنایه از حریص بودن به نشستن در بالای مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(تُصْ صَ)
ورم حادث در حجاب قاسم صدر. یا گرد آمدن ریم در فضای سینه. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ورمی است در پردۀ سینه یا گرد آمدن ریم است در فضای سینه. (منتهی الارب). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد پزشکان ورمی است که حادث میشود در پرده ای که سینه رادو نیمه کند. و در طرفی که بر جانب شکم واقع شده باشد پس اگر در جانبی که بر پشت سر واقع شده باشد عارض شود آن را ذات العرض گویند. و داود ضریر انطاکی در تذکره در ذیل کلمه شوصه و ذات جنب گوید: و یقال لما بین الکتفین منها ذات العرض و مقابلها ذات الصدر. رجوع بکلمه ذات الجنب قسمت منقول از تذکره شود، سرّ مرد. راز. و صاحب غیاث از لطائف نقل کند که ذات الصدر به معنی خداوند سینه یعنی دانای اسرار دل است و مراد از این اولیاء باشد. - انتهی:
سدّه و دیدان و استسقاء و سل
کسر و ذات الصدر و لدغ و درد دل.
مولوی.
- ناخوشی ذات الصدر داشتن، به مزاح، حریص بنشستن صدر مجلس بودن است چنانکه عادت سوء بعض ارباب عمائم است
لغت نامه دهخدا
(بَ تُسْ سَ)
شتر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُ اَ دَ)
خر وحشی. و اخدریه نوعی از آن است. الاغ کوهی
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
قسمی است از نباتات که مایل به سرخی است و یا خود سرخ شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
شتر و الاغ وحشی. و دو بمعنی دشت و بیابان است. (از المرصع) ، آلات موسیقی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(ذَ تُصْ صَ)
عند النحاه کل ما تعین له صدرالکلام الداخل علیه من الادوات کادوات الشرط و الاستفهام
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ بَ)
ابرهای سپید و نیک. بنات بخر با خاء معجمه بهمین معنی است. (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ بِ)
بارانها و مراد از ’بکر’ ابر است در اول پیدایش. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دَ)
حوادث زمانه. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(بَ تُزْ زو)
اضلاع و دنده های اطراف سینه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُصْ صُ)
سنگریزه هائی که در بیابانها برای علامت و راهنمائی گرد شده است. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ فِ)
آراء و افکار و هر آنچه در اندیشه خطور کنند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ)
هضبه های کوچک. تلهای خرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُلْ مَ)
ابرهای سفیدی که در تابستان دیده میشوند. (از اقرب الموارد) ، موضوع قرار داده شده و گذاشته شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تُنْ نا)
انجره است. (فهرست مخزن الادویه). گزنه. قریس. حریق. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تذکرۀ داود ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تُدْ دُرر)
حمار وحشی. الاغ وحشی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنات البحر
تصویر بنات البحر
ابرهای سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات البخر
تصویر بنات البخر
مه میغ
فرهنگ لغت هوشیار
بالاخص التهاب و روم حادث در حجاب حاجز (پرده قاسم صدر و بطن) را گویند. از لحاظ آسیب ضایعات حجاب حاجز نسبت به اعضا مجاورش کمترند ولی بطور کلی ضایعات این پرده بسیار وخسم میباشد، آنژین سینه: (سده و دیدان و استسقا و سل کسر و ذات الصدر ولدغ و درد دل) (مثنوی) توضیح بیت مذکور در مثنوی نیکلسن نیامده. یا ناخوشی ذات الصدر داشتن، حریص بودن به نشستن درصد مجلس چنان که عادت بعض ارباب عمایم است (به مزاح گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الخدور
تصویر بنات الخدور
پرده نشینان پردگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الدهر
تصویر بنات الدهر
رویدادها پیشامدهای روزگار وقایع حوادث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات الدر
تصویر بنات الدر
الاغ وحشی
فرهنگ لغت هوشیار